رفتار ناشايست سلاطين بنى أميّة وحكّام دست نشانده آنان در نواحى مفتوحه نو مسلمان ، وتبعيضات ناروا بر ملل غير عرب بود ، لكّه هاى سياهى كه از دست همين سلاطين جائر وعمّال وكارگزاران ستمگر منصوب از قبل آنان ، بر اثر ظلم وبد رفتاريشان با ملل مفتوحه ومسلمانان پاكدل غير عرب ، صفحات درخشان تاريخ فتوحات اسلامى را (وخاصّه در خراسان وما وراء النهر) آلوده كرده است بسيار است.
وهمين مظالم بوده كه مآلا نقاب از چهره كريه سلطنت اموى برداشت واو را از «مشروعيّت» ادّعائى خود ساقط كرد ، وآن سلسله خبيثه ، وبنا بر تفسير خاصّه وتأويل راسخون در علم «شجره ملعونه» را كه برگ وبارى جز ظلم وجور بر مسلمانان عامّة وبر شيعيان وايرانيان بالخصوص نداشت منقرض ساخت.
گو اينكه در اين ميان بنى عبّاس كه از ساليان دراز چشم طمع به حكومت و «خلافت» دوخته بودند ، وآن را بادّعاى خود بوراثت مستحق بودند (١) ، با توطئه هاى بسيار زيركانه وبندوبستهاى ماهرانه با همكارى افراد جاه طلب وداعيه دارى چون أبو مسلم وامثال او كه به سائقه منافع شخصى واغراض
__________________
در سطور جرائد وكتب ، از سر گرفته اند ، والى الله المشتكى. اللهمّ انّا نشكو إليك فقد نبيّنا وغيبة وليّنا.
(١) محمّد بن عبد الملك بن صالح بن علي بن عبد الله بن العبّاس در خطابه اى كه در حضور مأمون ، در مقام استعطاف او به خود خوانده است مى گويد : .... أتوسّل إليك بآبائك الطاهرين .... وبالعبّاس وارث سيّد المرسلين (ج ٢ ص ١٠٩ الجليس الصالح الكافي).