معناى ماده دانسته شود مراد از مادة ماهية بدون صورت مى باشد پس ماده اول صورتى را كه متلبس بآن مى شود همان صورت مصدرى مى باشد بنا بر قول كسانى كه مى گويند مصدر اصل كلام است بعد بالتبع آن باقى صورتها مى آيد يا اينكه آن مادة اولا متلبس مى شود بصورت فعل بنا بر قول كسانى كه مى گويند فعل اصل است باقى بالتبع آن مى آيند.
در شرعيات نيز نظير اين ما ذكر است كه خداوند عالم اول يك جوهرى را خلق فرموده بعد آن جوهر بصورت آب گرديده اى در خلقت عالم اختلاف است بعضى مى گويند اول آب خلق شده بعد ارض از آن پيدا شده بعضى بعكس مى گويند مراد از دحو الارض اين است كه اول آب بود بعد ارض از آن خلق شده.
حاصل آنكه مراد از مادة آن است كه بدون صورت مى باشد چونكه اگر يك شىء خودش صورت داشته باشد صورت ديگر با آن جمع نمى شود اما به نوبت مى شود كه آن صورت برود صورت ديگر بيايد اما مادة محفوظ است لكن يتشكل باشكال المختلفة پس دانسته شد كه مادة بدون صورت مى باشد.
لكن اختلاف در اين مى باشد كه مادة اول صورت مصدرى را پوشيده ويا اول صورت فعلية را پوشيده پس اينكه مى گويند مصدر اصل كلام است مراد همان تلبس صورت مى باشد پس مادة مصدر با مادة مشتقات فرق ندارد اى مباينت ندارند از حيث مادة وكذا معناى مصدر با معناى مشتق مباينت ندارد بلكه لفظ وصورت مصدر با لفظ وصورت مشتقات مباينت دارند.
قوله : معناه ان الذى وضع اولا بالوضع الشخصى.
اى اينكه گفته مصدر اصل كلام است چونكه مصدر مادة دارد وهيئت دارد پس ماده وضع شخصى دارد اما هيئت وضع نوعى دارد مثلا هيئت افعل ويفعل وضع نوعى دارد اول ماده وضع شخصى دارد بعد از جهت ملاحظه آن وضع شده بوضع نوعى ويا شخصى ساير صيغ.