ممكن نيست كه ازالة با صلاة در همان وقت جمع شوند به عبارت ديگر ممكن نيست كه هر دو تا وجود داده شوند. در باب تزاحم همان مقدارى كه مورد تزاحم واقع شده عقل آن را برمى دارد تا آنكه مزاحمت از بين برود اين هم دانسته شود كه امر تعلق ميگيرد بر طبيعت نه افراد اگر امر بر افراد تعلق گيرد لازم مى آيد تحصيل حاصل چونكه بعد از وجودش در خارج امر شود چنين مى شود همين فرد كه موجود است موجود شود هذا لغو واين هم مخفى نماند كه وجود كلى طبيعى به معنى وجود اشخاص مى باشد واين هم ظاهر مى باشد كه انطباق كلى بر فرد قهرى است واگر بعض افراد از تحت طبيعت خارج شود از جهت رفع مزاحمت باز هم طبيعت تكان نمى خورد چونكه طبيعت افراد ديگر دارد كه مورد تزاحم نمى باشند مثلا از براى طبيعت صلاة افراد ديگرى هم مى باشد كه در آن ازالة نجاسة مزاحمت ندارد اين نفس عبارت شيخنا الاستاد مى باشد آنچه در دل دارى بگو اى مستدل پس مستدل مى گويد آن افراد را كه امر به آنها تعلق نگرفته طبيعت شامل مى شود چونكه طبيعت من حيث هى هى مأمور بها مى باشد وباز هم انطباق طبيعت بر افراد قهرى مى باشد وبايد طبيعت از حيث مأمور به بودن شامل شود افراد را نه اينكه بگويم افراد مأمور بهاست به عبارت ديگر نه اينكه طبيعت مقيد به افراد مأمور به باشد.
قوله ودعوى ان الامر لا يكاد يدعو الا الى ما هو من افراد الطبيعة المأمور بها الخ.
هذا اشكال على اتيان فرد المزاحم للاهم بقصد الامر المتعلق