ورووا أنّ الشّيطان قعد فى مجلس سليمان بن داود وكان يأتى نساءه وهنّ حيّض (١).
__________________
بر داود حواله زن اوريا كند والا او را دو حد زنم حدى براى نبوت وحدى براى اسلام ( تا آخر كلام او ) ».
وقال السيد مرتضى الرازى فى الباب الثامن عشر الّذي فى ذكر ما نسبه اهل السنة الى الأنبياء وقالوا به فى حقهم :
« ودر حق داود عليهالسلام گويند كه : زن اوريا را برهنه ديد كه غسل مى كند بر وى عاشق شد واوريا از اصحاب داود بود وداود حيله انديشيده اوريا را به غزا فرستاد وفرمود كه در پيش تابوت سكينه برود ، ودر شرع ايشان چنان بود كه هركه را در پيش تابوت داشتندى بهزيمت نتوانستى رفتن ؛ يا ظفر يافتى يا كشته شدى ، وچون اوريا در پيش تابوت به غزا رفت كشته شد وداود زن او را بخواست وخدا دو ملك را فرستاد تا داود را تنبيه كردند واو به گورستان رفت واوريا را ندا كرد هفتاد اوريا نام جواب دادند وگفتند : كدام اوريا را ميخواهى؟ ـ داود گفت : اوريا بن حنان گفت : چه كار دارى؟ ـ گفت : مرا حلال كن اوريا گفت : از چه؟ ـ داود گفت : زن ترا ديدم وعاشق شدم وترا به غزا فرستادم تا كشته شدى وزنت را خواستم اوريا هيچ جواب نداد وداود مى گريست تا آنگاه كه توبه اش قبول شد واين قصه را در تفسير هل اتاك نبأ الخصم اذ تسوروا المحراب » ياد كرده اند.
دليرى اين قوم وقلت دينشان تا كجا است كه نبى مرسل وخليفه خدا را كه در شأن اوست اين آيه : ( يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ ) ، گويند : بر زنى عاشق شد وقصد يكى از امتان خود كرده او را بكشتن داد وزن او را بخواست اگر اين معنى بر شيوخ ايشان مثل شيخ ابو ـ اسحاق يا ابو على سيرجانى يا ابو سعيد ابو الخير كه بزرق وسالوس خود را اوليا ساخته اند اطلاق كنى وگوئى : يكى از مريدان را يا مسلمانى ديگر را بدين طريق به خانه برد گويند : كافر است وخونش مباح كه در حق اولياء چنين اعتقاد دارد وچون ايشان در حق انبيا ورسل گويند گويند اعتقاد أهل سنت وجماعت است ورد رفض ».
__________________
(١) قال علم الهدى (ره) فى تنزيه الأنبياء ضمن تنزيهه سليمان (ع) عن المعصية