جحجاح : مرد بزرگوارى كه كوشاى در كارهاى نيك است كه در اصل «جحاجيح» است ، واين دو لفظ عربى است ومانند اينها بسيار است.
١٢ ـ در آخر بعضى از مصادر ثلاثى مجرد ميايد چنانچه مثالهائى در مباحث گذشته مذكور شد ودر تقسيم هفتم مشروحا مذكور ميشود ، وآن را معنى مخصوصى نيست.
١٣ ـ در آخر بعضى از صيغه هاى جمع مكسّر ملحق ميشود ، چنانچه در تقسيم دهم خواهد آمد ، وآن را نيز معنى مخصوصى نيست.
١٤ ـ به بعضى از مؤنث هاى حقيقى ملحق ميگردد ، مانند «نعجة : ماده گوسپند» وفرقش با «مرئة» آن است كه آن مقابل «مرء» است ، و «نعجة» مقابل «نعج» نيست ، زيرا مذكّرش «كبش» است ، پس اگر تاء نبود تأنيث دانسته ميشد ، وتاء براى تأكيد تانيث است ، نه براى امتياز مذكر از مؤنث.
ودر تمام اين چهارده صورت معامله مؤنث ميشود ، مگر آنكه معنى ، مذكر حقيقى باشد ، ودر بعضى موارد معامله مذكر نيز جائز است ، چنانچه در نحو بيان ميشود ، وموارد الف والف همزة در تقسيم ششم بيان خواهد شد.