هريك مجرّد ومزيد فيه دارد چنانچه گفته شد ، وغير از ثلاثى ورباعى در فعل نيست ، ولى در اسم خماسى نيز هست چنانچه در مبحث اسماء بيان خواهد شد ، از اين جهت مثال خماسى را از اسم آورديم ، وعمل موازنه در اسم وفعل انجام ميشود ، ولى در حرف انجام نميشود.
وجهت آنكه براى موازنة در مقابل حروف اصلى فاء وعين ولام انتخاب شده آن است كه مركّب از اين سه حرف به اين ترتيب كه «فعل» باشد اسمى است كه شامل هرفعلى است.
وحروف زياده اين ده حرف است «س ـ ء ـ ل ـ ت ـ م ـ و ـ ن ـ ى ـ ه ـ ا» ومجموع مركب آنها ميشود «سألتمونيها» يعنى در هراسمى وفعلى اگر حروف زياده باشد غير از اينها نيست ولى ممكن است اينها حروف اصلى كلمه باشند.
ودر اين موازنة كه در اصطلاح موازنه صرفىّ گفته ميشود بايد عدد حروف موزون با ميزان يكى باشد ، وحروف اصلى در موزون مقابل فاء وعين ولام در ميزان باشد ، وحروف زياده هرچه در موزون هست به همان ترتيب در ميزان آورده شود ، وهرحرفى در موزون هرچه از حركت وسكون دارد همان در ميزان گذارده شود ، وموازنة در اصطلاح فنّ شعر كه از علوم عربيّة است غير از اين موازنه است.
بر اين چند مثال تمرين شود :
" جعفر بر وزن فعلل"" ضرب بر وزن فعل"" ضارب بر وزن فاعل"" عليم بر وزن فعيل"" نصرتم بر وزن فعلتم"" قفل