٣ ـ در حروف مقطّعة كه اول بعضى سورةها است ، در حالت وصل هم جائز است آخر آنها ساكن خوانده شود ، وبا حرف قبلش التقاء ساكنين شود ، مانند : حم عسق ، كه حاء ميم عين سين قاف متّصلا خوانده ميشود ، بى آنكه آخر هريك وقف شود ، پس اگر وقف شود ، يعنى نفس در آخر هريك قطع گردد از قسم دوم خواهد بود ، وسكون با وصل منافات ندارد.
٤ ـ در هرجا كه بر سر كلمه اى همزه وصل مفتوح باشد ، وما قبلش همزه مفرده اى براى استفهام يا غير استفهام درآيد ، قاعده همزه وصل در غير اين مورد آن است كه در درج كلام حذف شود ، ولى در اين مورد حذف نميكنند ، بلكه همزه وصل را قلب به الف مينمايند ، پس التقاء دو ساكن ميشود ، يكى همزه وصل كه قلب به الف شده ، وديگرى حرف بعد از الف كه از اصل ساكن بوده ، مانند :
الله خير امّا يشركون؟ : اصل آن «الله» بوده ، همزه وصل كه قلب به الف شده ساكن اول ، ولام مدغم ساكن دوم است.
آلذّكرين حرّم ام الانثيين؟ : اصلش االذّكرين بوده. ساكن اول همزه وصل مقلوبة ، ساكن دوم لام كه در ذال ادغام شده.
آلفلوس عندك؟ : اصلش االفلوس بوده ، وحذف نكردن همزه وصل در اين صورت برخلاف قاعدة براى آن است كه صورت استفهام محفوظ بماند ، زيرا اگر حذف شود همزه استفهام بجاى همزه وصل واقع ميشود ومعلوم نميشود كه همزه استفهام است ، برخلاف آنكه همزه وصل مفتوح نباشد. مانند :