چهارده صيغه ماضى آن از اين قرار است : «خاف ، خافا ، خافوا ، خافت ، خافتا ، خفن ، خفت ، خفتما ، خفتم ، خفت ، خفتما ، خفتنّ ، خفت ، خفنا» خاف در اصل «خوف» بوده ، طبق قاعده مذكورة واو قلب به الف شد «خاف» گرديد ، تا پنج صيغه بر همين منوال است ، و «خفن» در اصل «خوفن» بوده ، پس از قلب والتقاء ساكنين وحذف چنانچه در «قلن» گفتيم «خفن» گرديد ، فتحه فاء الفعل را بدل به كسرة كردند يا بگو : كسره عين الفعل را به فاء الفعل نقل نمودند ، تا دلالت كند كه عين الفعل مكسور بوده ، ودلالت بر هيئت را مقدّم داشتند بر دلالت بر مادّة ، فلذا فاء الفعل را مانند قلن مضموم ننمودند در صورتى كه هردو واوى است ، وتا صيغه چهاردهم بر همين منوال است.
وچهارده صيغه مضارع بر اين قرار است. «يخاف ، يخافان ، يخافون ، تخاف ، تخافان ، يخفن ، تخاف ، تخافان ، تخافون ، تخافين ، تخافان ، تخفن ، اخاف ، نخاف» يخاف در اصل «يخوف» بوده ، فتحه عين الفعل را به فاء الفعل نقل نمودند «يخوف» شد ، واو را قلب به الف كردند «يخاف» شد ، وواو گرچه اينك ساكن است ، ولى چون در اصل متحرك بوده آن قاعدة درباره اش اعمال گرديده ، ودر اين باب نيز عين الفعل از دو صيغه جمع مؤنّث حذف شد به جهت التقاء ساكنين كه در آن باب گفتيم.
وچهارده صيغه امر بر اين قرار است : " ليخف ، ليخافا ، ليخافوا ، لتخف ، لتخافا ، ليخفن ، خف ، خافا ، خافوا ، خافى ،