ميفهميم كه آن مؤنث است.
٣ ـ «صفت» مانند («فِيها عَيْنٌ جارِيَةٌ :) در آن بهشت ، چشمه روانى است ـ الغاشية ـ ٨٨ ـ ١٢» از جارية كه صفت مؤنث است مى فهميم كه «عين» مؤنث است.
٤ ـ «تصغير» مانند «نعيلة : نعل كوچك» از تصغير نعل كه با تاء تانيث است مى فهميم كه «نعل» نيز مؤنث است.
٥ ـ «اشارة» مانند («هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي يُكَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ :) اين جهنمى است كه بزه كاران آن را تكذيب ميكنند ـ الرّحمان ـ ٥٥ ـ ٤٣» از «هذه» كه اسم اشاره مؤنث است مى فهميم كه جهنم مؤنث است.
٦ ـ «خبر» مانند («كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ :) هرجانى چشنده مرگ است ـ آل عمران ـ ٣ ـ ١٨٥» ذائقه كه خبر است دلالت ميكند كه نفس مؤنث است.
٧ ـ «حال» مانند («وَلِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً :) وبراى سليمان رام كرديم باد را در حال تند وزيدن ـ الانبياء ـ ٢١ ـ ٨١» عاصفة كه حال است براى «الرّيح» دليل است كه ريح مؤنث است.
٨ ـ «عدد» مانند («فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً :) پس موسى را گفتيم بزن چوب دستت را به آن سنگپس جوشيد از آن دوازده چشمه ـ البقرة ـ ٢ ـ ٦٠» «عين» اگر مذكر بود «اثنا عشر» بايد گفته شود.