اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها :) ورويت را براى دين استوار كن در حالى كه به حقّ متوجّه باشى ، فطرت خدا را بنگر كه مردم را بر آن سرشته است ـ الرّوم ـ ٣٠ ـ ٣٠" فطرت بمعنى خلقت است ، يعنى نوع خلقتى كه به خدا انتساب دارد آن را در نظر داشته باش ، و (" صِبْغَةَ اللهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَةً :) رنگ آميزى خدا را وكيست بهتر از خدا از جنبه رنگ آميزى ـ البقرة ـ ٢ ـ ١٣٨" و (" قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللهِ :) بگو چه كسى حرام كرده آرايش خدا را ـ الاعراف ـ ٧ ـ ٣٢" يعنى آن نوع آرايشى كه انتساب بخدا دارد ، وآن آرايشى است كه مورد رضايت خدا است ، ودر قرآن" زينة" به دنيا وزنان نيز انتساب داده شده :
يا با صفتى تعيين نوعيّتش شده ، مانند («فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ :) اما كسى كه ترازوهايش سنگين باشد پس در زندگى پسنديده ايست ـ القارعة ـ ١٠١ ـ ٧» ، ودر حديث مشهور از رسول خدا «صلىاللهعليهوآله» رسيده : «من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهليّة : كسى كه بميرد وامام زمانش را نشناخته باشد به نوع مردن جاهليّت مرده».
يا مضاف اليه واقع ميشود ، مانند «زيد حسن الفعلة : زيد نوع كارش نيكو است».
ودر غير ثلاثى مجرّد با صفتى تعيين چگونگى فعل را مينمايند ، مانند «اكرمت زيدا اكراما كاملا : زيد را اكرام كردم اكرام كاملى» و «اكتسبت اكتسابا حسنا : كاسبى كردم كسب نيكوئى».
يا به چيزى اضافة ميشود ، مانند (" وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ