هرچيزى" وسكون وسط در اين وزن جائز است.
٨ ـ «فعل» مانند «سدى : بخود واگذارده»
٩ ـ «فعل» مانند «سوى : برابر ، زيم : پراكنده»
١٠ ـ «فعل» مانند «بلز : كلفت» ، ومؤنث اين اوزان بزياده تاء تانيث است ، مانند «حسنة ، فرحة ، صعبة».
و" معتلّ الفاء" در اين اوزان اعلالى ندارد ، مانند" ورع.
پرهيزكار ، وجل : بيمناك ، يقظ : بيدار".
و «معتلّ العين» اگر حرف اول مفتوح وحرف دوم متحرّك باشد قلب به الف ميگردد ، مانند «قاق : دراز ، رار : لاغرى كه مغز استخوانش آب شده ، فال الرّاى : كم خرد» در اصل «قوق ، رير ، فيل» بوده ، واگر حرف اول مفتوح نباشد يا حرف دوم متحرّك نباشد اعلال نميشود.
و" معتلّ اللّام" اگر عين الفعل مفتوح باشد ، لام الفعل قلب به الف ميگردد ، مانند ، " عدى : دشمنان ، سوى : برابر ، سدى : به خود واگذاشته «در اصل» عدى ، سوى ، سدى «بوده ، واگر عين الفعل مكسور باشد اعلال» قاض «در آن عمل ميشود ، مانند» عم : كوردل ، وج : سم سائيده ، دو : بيمار ، لو : كج" در اصل" عمى ، وجى ، دوى ، لوى" بوده ، ودر مؤنث اينها اعلال نيست ، و" عمية ، وجية ، دوية ، لوية" گفته ميشود ، واگر عين الفعل مضموم يا ساكن باشد اعلال نميشود مانند" كفو ، حلو ، رخو".
١١ ـ " فعيل" مانند" كريم ، شريف ، حزين ، مريض ،