رزان : باوقار"
١٤ ـ " فعال" مانند" شجاع : پهلوان ، صراح : بى آميغ ، رفات : پوسيده ، حطام : خشك وخردشده ، جذاذ : پاره وبريده شده ، رذال : فرومايه ، فضاض : شكسته پراكنده شده ، فتات : كوفته ريزه ريزه شده".
١٥ ـ " فعال" مانند" حران" سركش از اسب ومانند آن ، خلاء : سركش از شتران".
مذكر ومؤنث در اين سه وزن يكسان است ، ودر بعضى موارد با تاء تانيث نيز استعمال شده ، مانند «جبانة ، شجاعة» واعلال آنها فقط در لام الفعل است كه پس از الف زائدة قلب به همزة ميگردد ، مانند «خلاء : تهى» كه خلاو بوده.
١٦ ـ " فيعل" مانند" سيّد : بزرگ ، ميّت : مرده ، قيّم : متولّى ، طيّب : پاكيزه ، ضيّق : تنگ ، بيّع : فروشنده" در اصل" ميوت ، سيود ، قيوم ، طييب ، ضييق ، بييع" بوده ، واين وزن از غير اجوف نيامده ، وعين الفعل اگر واو باشد قلب به ياء ميگردد ، وياء در باء ادغام ميشود ، ومؤنث اين وزن با تاء ميباشد.
١٧ ـ «فيعل» مانند «حيدر : كوتاه ، وبمعنى اسد نيز آمده ، صيرف : متولّى ومتصرّف در كارها ، فيصل : جداكننده ، صيرم : نيك انديشه زيرك». واين وزن از غير صحيح نيامده ، ومؤنث ومذكرش يكسان است ، گفته ميشود : «حكم فيصل وضربة فيصل».
١٨ ـ " افعل" مانند" احمر ، اصفر ، ابيض ، اعمى ، اعور ،