مانند" قتيل ، جريح ، سليب" كه بمعنى" مقتول ، مجروح ، مسلوب" است ، مذكر ومؤنث در اين صيغه به اين معنى يكسان است ، ميگوئى : رجل قتيل وامراة قتيل".
٣ ـ وزن «فعول» بمعنى اسم فاعل ، مذكر ومؤنثش يكسان است ، مانند «صبور ، غيور ، غفور ، عدوّ ، بغىّ كه در اصل» بغوى «بوده» در قرآن از قول مريم گفته شده : «وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا : وبدكار نيستم ـ مريم ـ ١٩ ـ ٢٠» ، وشرط اين حكم در اين دو وزن آن است كه موصوف معلوم باشد ، مانند («لَمْ أَكُ بَغِيًّا») وگرنه براى مذكر بدون تاء ، وبراى مؤنث با تاء آورده ميشود مثلا زن كشته اى را در بيابان بيابى وبخواهى بى خبران را اطّلاع دهى ، ميگوئى : وجدت قتيلة فى البرّ.
٤ ـ بعضى از مشتقّات از معنى وصفيّت به معنى اسميّت نقل شده ، مانند" مطيّة : حيوان سوارى" از" مطو : تند رفتن" مشتقّ است ، ولى جنبه وصفى آن منظور نيست ، بلكه حيوان را مطيّة گويند ، و" طيّارة وسيّارة" اسم است براى دوگونه مركب ، واينك معنى وصفى آن منظور نيست ، و" دبّابة" اسم است براى يكى از آلات حرب ، از" دبّ : جنبش" مشتقّ است ، و" سبّابة : انگشت چهارم" از" سبّ : دشنام دادن" مشتقّ است ، زيرا هنگام دشنام وتهديد با آن اشارة ميكنند ، وبهتر آن است كه بگوئيم از سبب مشتقّ است ، وسبب : هر چيزى است كه بدان پيوندى حاصل گردد ، وبا انگشت سبّابة پيوندهائى صورت ميگيرد ، مانند