حنين" در جمع اينها ميگوئى : " انفس ، اذرع ، افلس ، اوجه ، اعين ، اكفّ ، اذرع ، ايمن ، اشهب ، اغرب ، اجنن".
ومعتلّ اللّام در اين جمع اگر واو باشد قلب به ياء ميشود ، وضمّه عين الفعل در جمع قلب به كسرة ميگردد ، سپس اعلال قاض در آن اعمال ميشود ، مانند «دلو ، ظبى ، جرو ، يد» ميگوئى : «ادلى ، اظبى ، اجرى ، ايدى».
٢ ـ «افعال» اسم ثلاثى بر اين وزن مجموع ميشود ، مانند «ربع ، زند ، فرخ ، قفل ، ثوب ، كبد ، عنب ، ابل ، وقت ، بيت ، عنق ، عضد ، جمل ، حمل ، عمّ ، اب ، خال» ميگوئى : «اخوال ، آباء ، اعمام ، احمال ، اجمال ، اعضاد ، اعناق ، ابيات ، اوقات ، آبال ، اعناب اكباد ، اثواب ، اقفال ، افراخ ، ازناد ، ارباع».
وگاهى وصف به اين وزن مجموع ميگردد ، مانند «شهيد ، ناصر ، عدوّ ، جلف» ميگوئى : «اشهاد ، انصار ، اعداء ، اجلاف»
٣ ـ «افعلة» اسم ثلاثى مزيد كه مزيدش حرف مدّ باشد در مرتبه سوم بر اين وزن جمع ميشود ، مانند «طعام ، عمود ، رغيف ، حمار ، زمام ، غلام ، نصيب ، امام ، زمان ، غراب ، سؤال ، سوار ، كساء ، وشاح» ميگوئى : «اطعمة ، اعمدة ، ارغفة ، احمرة ، ازمّة ، اغلمة ، انصبة ، ائمّة ، ازمنة ، اغربة ، اسئلة ، اسورة ، اكسية ، اوشحة»
وگاهى جمع وصف وغير اين گونه از اسم بر اين وزن آمده ، مانند «شحيح ، عزيز ، ذليل ، قفا ، وادى» در جمعش گفته شده : «اشحّة ، اعزّة ، اذلّة ، اقفية ، اودية»