٩ ـ رعايت معنى واستعمال كلمة لازم نيست ، مانند «كيف تبنى من نصر مثل متدحرج» جواب «متنصرر» است ، در صورتى كه اين كلمة نه معنى دارد ونه استعمال شده.
١٠ ـ در صورتى كه توافق وزن ميان اصل وفرع ممكن باشد رعايت بعضى از آن شرائط لازم نيست ، مانند «كيف تبنى من دحرج مثل ضارب» جواب «دحرج» است.
اينك بعضى از مثالها كه در شرح نظّام آورده مذكور ميداريم
١ ـ «كيف تبنى من دعا مثل اسم وغد» جواب «ادع ودع» زيرا همزه اسم زائد ، ولام الفعل آن ونيز غد محذوف است.
٢ ـ «كيف تبنى من دعا مثل صحائف» جواب «دعايا» چون «دعائو» ميشود ، واو براى كسره ماقبل قلب به ياء «دعائى» ميگردد ، وقاعدة در اين وزن از جموع آن است كه اگر ياء در آخر كلمة پس از همزه زائد واقع شود بايد همزة قلب به ياء وياء قلب به الف گردد ، پس «دعايا» شد ، مانند «رعايا» جمع رعيّة ، زيرا جمعش اوّلا «رعائى» ميگردد ، ومثالهاى اين گونه جمع در مبحث جمع گذشت.
٣ ـ كيف تبنى من عمل وباع وقال ورمى مثل عنسل" جواب" عنمل وبنيع وقنول ورنمى" وعنسل : شتر ماده تيزرو ، نونش زائد است براى الحاق به جعفر.
٤ ـ كيف تبنى من واى : نويددادن مثل ابلم" جواب" اوء" زيرا" اوءى" ميشود ، ضمّه عين الفعل بمناسبت ياء. قلب به كسرة سپس اعلال قاض انجام ، " اوء" ميگردد ، وابلم : برگ درخت مقل ،