مصدرش بر وزن «افعللال» و «فعلليلة» است.
امثله ماضى : " اشمازّ ، اشمازّا ، اشمازّوا ، اشمازّت ، اشمازّتا ، اشماززن ، اشماززت ، اشماززتما ، اشماززتم ، اشماززت ، اشماززتما ، اشماززتنّ ، اشماززت ، اشماززنا ، اشمئزازا وشمازيزة : رميدن" رباعى مجردش" شماز ، يشمئز ، شمازة" است ، ولى استعمال نشده ، و" شمز ، يشمز ، شمزا ، ثلاثى مجرد به اين معنى استعمال شده است ، در قرآن است :
(«وَإِذا ذُكِرَ اللهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ :) وچون خدا به تنهائى ياد شود دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند برمد وچونكه از غير خدا سخن باشد آنگاه شاد شوند ، زمر ـ ٣٩ ـ ٤٥» «اشمازّت» صيغه مفرد مؤنث غائب است از فعل ماضى.
امثله مضارع : " يقشعرّ ، يقشعرّان ، يقشعرّون ، تقشعرّ ، تقشعرّان ، يقشعررن ، تقشعرّ ، تقشعرّان ، تقشعرّون ، تقشعرّين ، تقشعرّان ، تقشعررن ، اقشعرّ ، نقشعرّ ، اقشعرارا وقشعريرة :
لرزه گرفتن وموى بر بدن راست شدن از بيم وهراس" گفته ميشود : " اقشعرّ شعره يعنى : موى بر بدنش راست شد" و" اقشعرّ جلده يعنى : لرزش گرفت" رباعى مجردش" قشعر ، يقشعر ، قشعرة" است ولى استعمال نشده ، در قرآن است :
(«تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ :) لرزه گيرد از اين كتاب پوستهاى كسانى كه از پروردگارشان هراسان هستند زمر ـ ٣٩ ـ ٢٣»