صع ، وضعا وموضعا وموضوعا وضعة : نهادن «و» وقع ، يقع ، قع ، وقوعا : افتادن وپديدآمدن «ودر اين باب گاهى فاء الفعل حذف نميشود ، مانند :» وبه ، يوبه ، ايبه ، وبها : تكبّركردن" وعلّتى كه در بعضى كتابهاى صرف براى حذف واو از مضارع اين قسم ذكر كرده اند سخنى موهوم است ، بلكه بطور كلّىّ علل لغت وقواعد آن ، وضع واستعمال اهل آن لغت است.
٤ ـ " ورث ، يرث ، رث ، وراثة وورثا ورثة وارثا وتراثا : مالك شدن ماترك ميّت «همزه وتاء در دو مصدر اخير اصلش واو بوده قلب گرديده ، و» وثق ، يثق ، ثق ، وثوقا وثقة وموثقا : اعتمادكردن".
٥ ـ «وجه ، يوجه ، اوجه ، وجاهة : آبرو داشتن ومورد توجّه بودن».
٦ ـ مشهور آن است كه معتلّ الفاء واوى از باب «فعل يفعل» در لغت فصيحة نيامده ، لكن در بعضى از كتابهاى لغت اين چند مثال ذكر شده : «وتخ ، يوتخ ، وتخا : با ميتخة زدن» ميتخة : چوب دستى است ، ودر بعضى ديگر اين مثال از باب «فعل يفعل» ثبت گرديده ، «وجل ، يوجل ، وجلا : بيشتر ترسيدن» و «وسم ، يوسم ، وسما : بيشتر زيبا بودن» واين دو مثال براى بيان مغالبة است كه در باب «مفاعلة» توضيح داده شده ، ودر آنجا گفتيم اگر فعل معتلّ الفاء باشد بيان مغالبةاش بايد از باب «فعل يفعل» بشود پس بهر حال آمدن معتلّ الفاء واوى از اين باب مشكوك است.