ليقولوا ، لتقل ، لتقولا ، ليقلن ، قل ، قولا ، قولوا ، قولى ، قولا ، قلن ، لاقل ، لنقل «ودانستى كه صيغه هاى امر تابع مضارع است ، ولى غير از دو صيغه جمع مؤنّث در پنج صيغه ديگر كه ضمير ظاهر ندارد براى التقاء ساكنين عين الفعل نيز حذف ميگردد ، زيرا لام الفعل در آن پنج صيغه ساكن ميشود ، وصورت جمع مؤنث حاضر چنانچه مشاهدة شد در ماضى وامر پس از اعلال يكسان است ، لكن اصل قلن ماضى» قولن «واصل قلن امر» اقولن «بوده است ، واز اين باب است :» قام ، يقوم ، قم ، قياما وقوما وقومة وقامة : ايستادن «و» كان ، يكون ، كن ، كونا وكيانا وكينونة : بودن «و» صان ، يصون ، صن ، صونا وصيانا وصيانة : نگهدارى كردن «و» صام ، يصوم صوم ، صوما وصياما : روزه گرفتن «و» دام ، يدوم ، دم ، دوما ودواما وديمومة : پايدار بودن «و» زار ، يزور ، زر ، زيارة ، وزورا وزوارا وزوارة ومزارا : آهنگ ديداركردن"
ودليل آنكه ماضى اين مثالها وغير اينها بر وزن «فعل» است نه «فعل» واز باب «نصر ، ينصر» ميباشد ، با آنكه عين الفعل قلب به الف شده ودر ظاهر معلوم نيست از كدام است ، واگر «فعل» بود نيز همين گونه اعلال ميشد آن است كه بسيارى از اين مادّه ها متعدّى است وفعل متعدى از باب «فعل ، يفعل» نيامده ، وآنها هم كه متعدى نيست مانند «قام ، يقوم» ميگوئيم از اين باب است ، تا يكجا گفته شود : معتل العين واوى كه مضارعش بر وزن «يفعل» است ، ماضى آن بر وزن «فعل» واز باب «نصر ، ينصر» ميباشد ، لكن بعضى از علماء صرف