مجردش «باض ، يبيض ، بض ، بيضا : چيره شدن بر ديگرى در سفيدى».
واز باب افعيلال ميگوئى : «اسوادّ ، يسوادّ ، اسوادد ، اسويدادا : بسيار سياه شدن» ثلاثى مجردش «سود ، يسود ، اسود ، سودا : سياه شدن» ، و «ازيانّ ، يزيانّ ، ازيانن ، ازيينانا : آرايش گرفتن» ثلاثى مجردش : زان ، يزين ، زن ، زينا : آرايش دادن ، واجوف از باب افعوّال وافعيعال نيامده.
واز باب فعللة ميگوئى : «حوقل ، يحوقل ، حوقل ، حوقلة وحيقالا : ناتوان شدن» حيقال در اصل «حوقال» بوده ، و «سيطر ، يسيطر ، سيطر ، سيطرة : مراقب اعمال ديگرى بودن وآنها را ثبت كردن» وتبديل سين به صاد صحيح است ، وهمين مثال از باب تفعلل به همين معنى آمده ، واجوف از دو باب ديگر رباعىّ مجرّد
يا مثال ندارد يا بسيار اندك است.
(خاتمة)
ودر آن چند مطلب است.
١ ـ بعضى موادّ در ثلاثى مجرد ومزيد بر حسب قاعدة بايد اعلال شود ، ولى بطور استثناء بدون اعلال استعمال شده ، مانند : " دوش ، يدوش ، دوشا : تباه شدن چشم" ، واجوف واوى از اين باب در مادّه اى كه معنى عيب يالون داشته باشد بسيار بدون اعلال آمده ، و" غيد ، يغيد ، غيدا : گردن كج بودن" و" اعوز ، يعوز ، اعوازا : تنگدست شدن" و" استحوذ ، يستحوذ ، استحواذا : چيره