شدن" وغير اينها مثالهائى هست.
٢ ـ بعضى موادّ از دو باب آمده ، وماضى آن از بابى ومضارعش را از باب ديگر استعمال كرده اند ، مانند" موت" كه فعلش از باب ، " فعل يفعل ـ مات يموت" وهم" فعل يفعل ـ مات يمات" آمده ، ودر قرآن" متّ ، متّم ، متنا" قرائت شده ، ومضارعش را از" يفعل" قرائت كرده اند ، ومانند" دوام" كه فعلش نيز از هردو باب آمده ، وگفته شده : " دمت ، تدوم" وچنين ملتزم شده اند تا لازم نيايد بر شش باب ثلاثى مجرد باب" فعل ، يفعل" اضافة شود ، واين را تداخل لغتين ميگويند ، وتداخل لغتين در غير اجوف نيز واقع شده ، مانند" ركن ، يركن ، ركونا : ميل ورغبت كردن بسوى چيزى در قرآن است : (" وَلا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ :) وميل ورغبت نكنيد سوى كسانى كه ستم كرده اند پس شما را آتش مالش نمايد سورة هود ـ ١١ ـ آيه ١١٣" ابن قتيبة در كتاب ادب الكاتب گفته : اين ماده از باب «فعل يفعل وفعل يفعل» آمده ، واز باب «فعل يفعل» نيامده ، زيرا شرط اين باب حرف حلق است ، پس در اين استعمال ماضى از يك باب ومضارع از يك باب گرفته شده.
٣ ـ بعضى مادّه ها هم اجوف واوى استعمال شده از باب" فعل يفعل" وهم يائى استعمال شده از باب" فعل ، يفعل" به يك معنى مانند : " صار ، يصور ، صر ، صورا وصار ، يصير ، صر ، صيرا : آوردن به يك سوئى" در قرآن است در قصّه ابراهيم عليهالسلام (" قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ :) خدا گفت پس بگير چهار تا از پرندگان را