دعون ، دعوت ، دعوتما ، دعوتم ، دعوت ، دعوتما ، دعوتنّ ، دعوت ، دعونا" دعا در اصل" دعو" بوده ، واو حرف علّة متحرّك ماقبل مفتوح را قلب به الف كردند" دعا" شد ، " دعوا" بر اصل خود است ، زيرا اگر واو قلب به الف شود ، به التقاء ساكنين ساقط ميشود ، وبا مفردش مشتبه ميگردد ، ديگر آنكه مثنّى در اثبات واسقاط تابع مفرد است ، " دعوا" در اصل" دعووا" بود ، واو را قلب به الف كردند ، پس به التقاء ساكنين بيفتاد" دعوا" شد بر وزن" فعوا"" دعت" در اصل" دعوت" بود ، واو قلب به الف شد ، وبه التقاء ساكنين ساقط گشت" دعت" گرديد بر وزن" فعت"" دعتا" در اصل" دعوتا" بود ، واو قلب به الف شد وساقط گشت ، گرچه التقاء ساكنين نميشود ، زيرا گفتيم مثنّى تابع مفرد است ، " دعون" تا آخر چهارده صيغه بر اصل خود باقى است واعلالى ندارد ، واعلال فقط در چهار صيغة است.
چهارده صيغه مضارع : «يدعو ، يدعوان ، يدعون ، تدعو ، تدعوان ، يدعون ، تدعو ، تدعوان ، تدعون ، تدعين ، تدعوان ، تدعون ، ادعو ، ندعو» يدعو در اصل «يدعو» بود ، ضمّة بر واو ثقيل بود حذف كردند ، وهمچنان است «تدعو وتدعو وادعو وندعو» «يدعون» جمع مذكّر غائب در اصل «يدعوون» بود مانند «ينصرون» ضمّة بر واو ثقيل بود حذف كردند ، ميان واو لام الفعل وواو جمع التقاء ساكنين شد ، واو لام الفعل ساقط گشت ، «يدعون» شد بر وزن «يفعون» و «يدعون» جمع مؤنّث غائب در صورت با اين يكسان است ، لكن