كافر وشاهد باشند ، وگرنه خطاب صحيح نميبود.
٥ ـ گاهى فعل مستقبل را به صيغه ماضى اداء ميكنند باعتبار آنكه وقوعش در مستقبل قطعى وحتمى است ، چنانچه گوئى واقع شده ، واز آن به «مستقبل محقّق الوقوع» تعبير مينمايند ، واز اين گونه در مكالمات مردم بسيار است ، مانند آنكه اواخر پائيز كه مقدّمات زمستان ظاهر شده ، ميگويند : زمستان آمد ، در صورتى كه چند روز يا چند هفته مانده ، در قرآن است : («أَتى أَمْرُ اللهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ ـ سُبْحانَهُ وَتَعالى عَمَّا يُشْرِكُونَ :) كار خدا آمد پس آن را بشتاب مخواهيد منزّه وبرتر است او از آنچه شرك ميورزند ـ سورة النّحل ـ ١٦ ـ آيه ١» ، فلا تستعجلوه قرينه است كه «امر الله» نيامده ، وگرنه نهى از استعجال صحيح نبود ، ودر تفسير «امر الله» در اين آيه اقوالى است ، در احاديث است كه مقصود قيام صاحب الامر عليهالسلام است ، وچون محقّقا واقع خواهد شد «اتى» فرموده ، و («قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ ،) به تحقيق رستگار شدند مومنان ـ سورة المؤمنون ـ ٢٣ ـ آيه ١» ، نيز از اين قبيل است اگر مراد رستگارى روز قيامت باشد ، چنانچه در بعضى احاديث اشارة شده :
٦ ـ صيغه مضارع گاهى براى حال استعمال ميشود ، لكن نه باعتبار زمان تكلّم ، بلكه باعتبار زمان چيزى در گذشته يا آينده ، وآن را" حكايت حال ماضى يا حال مستقبل" گويند ، مانند (" إِنَّ مَثَلَ عِيسى عِنْدَ اللهِ كَمَثَلِ آدَمَ ، خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ :) همانا مثل عيسى نزد خدا چون مثل آدم است از خاك آفريدش سپس