انشا وكرب" وبعضى از آنها مانند اين سه فقط ماضى دارد.
٤ ـ «افعال المدح والذّم» وآنها «نعم وحبّ» براى مدح ، و «بئس وساء ولا حبّ» براى ذمّ ، ومدح : خوب گوئى كردن ، وذمّ : بدگوئى كردن است. و «نعم وبئس ، نعم وبئس» بوده ، كسره عين الفعل را به فاء الفعل نقل نموده اند ، واين افعال هيچگونه تصريفى ندارد ، جز صيغه مفرد مذكر غائب ومفرد مؤنث غائب ، مانند : («وَلَدارُ الْآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِينَ :) وسراى آخرت خوب است وچه خوب است سراى پرهيزكاران ـ سورة النّحل ـ ١٦ ـ آيه ٣٠» و («فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَساءَتْ مَصِيراً :) پس آنان جايشان جهنّم است ، وبد جاى بازگشتى است جهنّم ـ سورة النّساء ـ ٤ ـ آيه ٩٧»
٥ ـ " فعل التّعجّب" وآن دو صيغه دارد : " افعل وافعل" بر وزن ماضى وامر از باب افعال ، ولى معنى ماضى وامر ندارد ، بلكه متكلّم در مقام اظهار تعجّب آنها را ميگويد ، وهيچگونه تصرّفى در آنها نيست ، وصيغه اول با" ما" وصيغه دوم با" ب" استعمال ميشود ، وتعجّب كه در فارسى شگفتى گويند : حالتى است درونى كه از پى نبردن به علّت چيزى حاصل ميشود كه از تكلّم درباره آن چيز ميماند ، ودر آن چيز جنبه خلاف عادىّ تصوّر ميكند ، واگر آن حالت ادامة پيدا كند وشخص ديگرى متوجّه باشد متعجّب را خنده اى گيرد ، در قرآن ، است : (" فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ :) پس چه شكيبايند بر آتش ـ سورة البقرة ـ ٢ ـ آيه ١٧٥" و (" أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا لكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ :) چه شنوايند وچه بينايند روزى كه