كه انسان در حالت پشيمانى دست بر دست ميزند.
١٥ ـ «تعلّم» بمعنى «اعلم» استعمال ميشود ، وتصرّفى جز شش صيغه امر حاضر ندارد.
١٦ ـ «هدّ» اين فعل در مقام مدح يا تعجّب گفته ميشود ، لكن مدح يا تعجب از شدّت وقوّت وچابكى چيزى يا كسى ، نقل است كه ابو لهب به اصحاب پيغمبر «صلىاللهعليهوآله» ميگفت : «لهدّ ما سحركم صاحبكم : چه سخت جادو كرده شما را صاحبتان» و «لهدّ هذا الامر : چه دشوار است اين كار» و «لهدّ الرّجل : خوب چابك است اين مرد» و «لهدّا ـ حرّ : چه شديد است گرما» وبه اين معنى هيچگونه تصريفى ندارد ، ولام بر سرش براى تاكيد است ، واسم بعدش فاعل است ، ونيز براى بيان كفايت استعمال ميشود ، چنانچه گوئى : «هذا رجل هدّك من رجل : اين مردى است كه ترا كفايت ميكند از هرمردى» وبه اين معنى فقط چهارده صيغه ماضى استعمال ميشود ، واز جهت افراد وتثنية وجمع وتذكير وتانيث طبق اسم سابق آورده ميشود ، وگاهى به صيغه مصدر ميآورند ، ودر اين صورت مفرد است ، گرچه اسم سابق غير مفرد باشد.
١٧ ـ «ينبغى» صيغه مضارع است از باب انفعال ، بمعنى سزاوار ميباشد ، به همين صيغه فقط استعمال شده ، وبعضى گفته اند ماضى آن كه «انبغى» است نيز آمده ، ومضارعش در قرآن بسيار است.
١٨ ـ " ارحب وارحبى" بصيغه امر مذكر ومؤنث ، به حيوان مانند اسب وشتر گفته ميشود در جائى كه بخواهند عقب برود ، اصل مادّه اش"