وبعضى گفته اند قسم ديگرى هست كه در اصطلاح «علم بالغلبة» گويند ، وآن اسمى است كه وضع نشده ، بلكه بعنوان صفت بر مسمّى گفته ميشود ، سپس در اثر كثرت استعمال نامش ميگردد ، مانند : «ابن عبّاس» واو پسر عموى پيغمبر «صلىاللهعليهوآله» بوده ، نامش عبد الله است ، او را ابن عبّاس ميگفتند چون پسر عبّاس بود ، نه آنكه اين كلمه برايش نام گذارى شده باشد ، ولى در اثر كثرت استعمال نام او شده ، هرگاه گفته شود او را شنونده مى فهمد ، نه پسران ديگر عبّاس را ، ومانند «مدينة» نام اصليش «يثرب» است ، ولى مردم پس از تشريف فرمائى پيغمبر «صلىاللهعليهوآله» آن شهر را «مدينة الرّسول» گفتند تا نامش شد ، ومضاف اليه را به تدريج حذف كردند ، واين قسم را «علم بالغلبة» گويند زيرا غلبة وكثرت استعمال لفظ را علم كرده نه وضع ، واين قسم از جهت وضع قسم ديگرى است ، ولى از جهت معنى داخل قسم دوم است ، پس گفته ميشود : اسم علم يا وضع دارد ، يا به كثرت وغلبه استعمال علم شده ، وباز گفته ميشود : اسم علم يا سابقه معنى جنسى داشته يا نداشته.
وعلم از جنبه دلالت سه قسم است : اسم ، كنية ، لقب ،
اسم : علمى است كه براى ذات مسمّى وضع شده ، وبر آن دلالت مينمايد ، مانند : زيد ، عمرو ، خالد ، حسن ، حسين ، اكبر ، كاظم ، سعيد ، مسعود ، كريم ، جميل ، ابوعلىّ ، ابوسعيد ، امّ كلثوم ، بدون آنكه جنبه وصفىّ يا اضافىّ آنها منظور باشد ، واين اصطلاح خاصّى است چه اسم گفته ميشود در مقابل فعل وحرف ، وبه اين اصطلاح اسم