نوع از مشتقّات است كه معنى مفعولى دارد ، لكن اسم خاصّى برايش وضع نكرده اند.
١٢ ـ وزن" فعال" براى چيزهاى تباه شده ميآيد ، مانند" حطام : هر جسمى كه خشك وخرد شده باشد ، رفات : هر چيزى كه پوسيده شده باشد ، جذاذ : هر چيز پاره پاره شده ، رذال : پست وفاسد از هرجنسى ، رضاض وفضاض وفتات : شكسته وخردشده ، واين نيز نوعى از مشتقّات است كه معنى فاعلى دارد ، ولى اسم خاصّ ندارد.
١٣ ـ گاهى مصدر بجاى مشتقّ استعمال ميشود ، ودر بعضى از مواردش بقصد مبالغة ميباشد ، مانند «زيد عدل ، ثقة ، ثبت» يعنى : «زيد عادل ، موثوق به ، ثابت» و «ذبح ، طحن» يعنى : «مذبوح ، مطحون» و «حقّ ، جزر ، سلب ، سلب» يعنى : «حاقّ ، مجزور ، مسلوب ، سالب» ودر اين صورت مؤنث ومذكر ومفرد ومثنّى ومجموع در اينها وامثال اينها يكسان است.
١٤ ـ گاهى براى مبالغة ياء مشدّدى در آخر مشتقّ ملحق مينمايند ، وآن شبيه ياء نسبت است ولى ياء نسبت نيست ، مانند «احدىّ ، صمدىّ ، سرمدىّ ، واقعىّ ، دائمىّ» بمعنى «احد ، صمد ، سرمد ، دائم ، واقع» ميباشد.
١٥ ـ در «خاتم» بمعنى «انگشتر وپايان وپايان دهنده چهارده صيغه است :» ختم ، ختم ، خاتم ، خاتم ، خاتم ، خأتم ، ختام ، خيتم ، خاتام ، خيتوم ، خيتام ، خيتام ، خاتيام ،