كه نصارى باشند كافر شدند ، زيرا مقصودشان اشتراك خدا است با عيسى وروح القدس در الوهيّت ، واز آن گونه ديگر در قرآن است («ما يَكُونُ مِنْ نَجْوى ثَلاثَةٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ ، وَلا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سادِسُهُمْ :) نيست نجوى سه كس جز آنكه او چهارمين آنان است ونه پنج كس جز آنكه او ششمين آنان است ـ المجادلة ـ ٥٨ ـ ٧» ودر اين صورت معنى مشتقّ «افزاينده» است ، يعنى يك عدد بر عدد مضاف اليه ميافزايد ، ومعنى اشتراكى از كلام فهميده نميشود ، زيرا در اين كلام فقط مقصود آن است كه خدا با آنان است ، نه آنكه در نجوى يا چيز ديگرى با آنان اشتراك دارد.
٨ ـ اعلال الاعداد ، احدى واحد در اصل وحدى ووحد بوده ، ستّ وستّين در اصل سدس وسدسين بوده بدليل سدس وسادس ، ثنتان در اصل اثنتان بوده ، در ثانى وثمانى اعلال قاض واقع ميشود ، ودر «عشرة» عشرة وعشرة نيز جائز است ، مائة اصلش «مئية» بوده ، لام الفعل محذوف شده ، در عوض الفى پس از فاء الفعل زياد كردند در كتابت نه در قرائت ، واصل حادى واحد بوده ، هرسه حرف اصلى آن را قلب مكانى كرده اند.
٩ ـ تثنية وجمع اعداد ، جمع احد آحاد ، وجمع واحد واحدون واحدان ووحدان ، وجمع اثنان اثانين ، وثلاثة ومافوق آن را با الف وتاء مجموع مينمايند ، چنانچه گوئى : ثلاثات ، عشرات ، وتثنيه اسماء عدد به الحاق علامت تثنية است ، وتثنية وجمع در عدد باعتبار اجتماع افرادى است ، سپس تكرار آن ، مثلا «عشرة»