خمسة ، ستّة ، سبعة ، ثمانية ، تسعة ، عشرة" وبراى مؤنّث" ثلاث ، اربع ، خمس ، ستّ ، سبع ، ثمان ، تسع ، عشر" ميآورند ، در قرآن است (" سَخَّرَها عَلَيْهِمْ سَبْعَ لَيالٍ وَثَمانِيَةَ أَيَّامٍ :) هفت شب وهشت روز خدا باد صرصر را بر قوم عاد مسلّط كرد ـ الحاقّة ـ ٦٩ ـ ٧"
ودر يازده ودوازده طبق قاعدة است ، در قرآن فرموده («يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَباً :) يوسف گفت اى پدرم من در خواب يازده ستاره ديدم ـ يوسف ـ ١٢ ـ ٤» ونيز («فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً :) پس از آن سنگ جوشيد دوازده چشمه ـ البقرة ـ ٢ ـ ٦٠» عين موءنث است.
واز ثلاثة تا تسعة در هرتركيبى واقع شود برعكس قاعدة است ، ولى عشرة در تركيب طبق قاعدة است ، در قرآن است «عَلَيْها تِسْعَةَ عَشَرَ : بر جهنّم نوزده ملك گماشته ـ المدّثّر ـ ٧٤ ـ ٣٠» و «عشرون ، ثلاثون ، اربعون ، خمسون ، ستّون ، سبعون ، ثمانون ، تسعون ، مائة ، الف» در هرصورت براى موءنث ومذكر يكسان است.
٧ ـ اضافة الاعداد ، عدد مشتقّ دوگونه به عدد اضافة ميشود يكى «مطابق» يعنى : مشتقّ از همان مرتبه مضاف اليه اشتقاق شده ، ويكى «زائد» يعنى : مشتقّ از مرتبه فوق آن اشتقاق شده ، در قرآن است («لَقَدْ كَفَرَ الَّذِينَ قالُوا إِنَّ اللهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ :) همانا كافر شدند كسانى كه گفتند خدا سومين سه تا است ـ المائدة ـ ٥ ـ ٧٣» در اين صورت معنى مشتقّ «يكى از آنها» است ، وبراى افراد از جهتى اشتراك را ميرساند ، برخلاف آن گونه ديگر ، واز اين جهت گوينده اين سخن