افعال است ، ولى بيشتر مطاوع ثلاثى مجرد است وبراى باب افعال بسيار كم است ، وفاعل باب انفعال در آن دو باب مفعول ميشود ، مانند :
«انشقّت السّماء : شكافته شد آسمان» والبته شكافته شدن شكافنده ميخواهد ، پس اگر خواستيم شكافنده را ذكر نمائيم ميگوئيم : «شقّ الله السّماء فانشقّت : شكافت خدا آسمان را پس شكافته شد» پس «انشقّت» مطاوع «شقّ» است ، يعنى : «شقّ : شكافتن» فعلى است كه از فاعلش صادر شده ، واثرش كه «انشقاق : شكافته شدن» است بر سماء واقع شده ، وسماء آن اثر را قبول كرده است ، وسماء در اين مثال مفعول «شقّ» وفاعل «انشقّت» است ، ودر «انشقّت» ضمير «هى» مستتر ، وبه سماء راجع است ، وبر اين قياس است مثالهاى ديگر چنانچه گفته ميشود :
«كسرت الكوز فانكسر : شكستم كوز را پس شكسته شد»
«قطعت الحبل فانقطع : بريدم ريسمان را پس بريده شد» ومطاوعه انفعال از باب افعال مانند :
«اعدم الله النّفاق فانعدم : نابود كرد خدا نفاق را پس نابود شد»
«اطلقت الابل فانطلق : روان كردم شتر را پس روان شد».
«از عجت الحجر فانزعج : از جاى بركندم سنگ را پس كنده شد» ومطاوع باب افعال در بيشتر موارد ثلاثى مجرد است ، مانند :
«اخرجت زيدا فخرج : بيرون كردم زيد را پس بيرون شد»