صادر نمايد.
(«إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ :) از تو عون ميخواهيم ـ حمد ـ ١ ـ ٤» عون : كمك ويارى كردن ، نستعين صيغه متكلّم مع الغير است.
٢ ـ خواستن فاعل ماده فعل را براى كسى ، يا براى چيزى ، وآن كس يا آن چيز مفعول فعل واقع ميشود ، مانند :
(«وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيها :) خدا خواست در زمين براى شما عمر را ـ هود ـ ١١ ـ ٦١» عمر : زيست كردن است.
(«وَمِنْ كُلٍّ تَأْكُلُونَ لَحْماً طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُونَ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها :) واز هردو درياى شور وشيرين ميخوريد گوشت تازه (يعنى ماهى) وميخواهيد بيرون آمدن زيورى (يعنى جواهر دريائى) را كه مى پوشيدش ـ فاطر ـ ٣٥ ـ ١٢»
فرق استخراج با اخراج آن است كه اخراج : واقع كردن فاعل است خروج را بر چيزى ، واستخراج : خواستن فاعل است خروج چيزى را چه خودش كند يا ديگرى ، چنانچه در آية منظور نيست كه چه كسى بيرون ميآورد ، ومعمولا غوّاصان مجهّزى براى بيرون آوردن آنها هستند.
٣ ـ خواستن فاعل ماده فعل را بى آنكه منظور باشد از چه كسى وبراى چه كسى ، گرچه خواستن در واقع براى چيزى يا براى كسى واز كسى است گرچه خودش باشد ، ودر اين صورت فعل مفعول ندارد ، مانند :
(" وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ :)