بعتنّ ، بعت ، بعنا ، «بيع» يعنى : فروخته شد «(وبر اين قياس سائر صيغه ها) در اصل» بيع «بود ، كسره عين الفعل براى ثقل به فاء الفعل نقل گرديد ، ضمّه فاء الفعل حذف گشت ،» بيع «گرديد ،» بعن «در اصل» بيعن «بود ، كسره عين الفعل به فاء الفعل نقل گرديد ، ضمّه حذف شد ، پس براى التقاء ساكنين عين الفعل ساقط گشت» بعن گرديد ، ودر اجوف واوى مكسور العين نيز ميگوئى : خيف ، خيفا ، خيفوا ، خيفت ، خيفتا ، خفن ، خفت ، خفتما ، خفتم ، خفت ، خفتما ، خفتنّ ، خفت ، خفنا ، «خيف» چون فعل لازم است مجهولش معنى ندارد ، مگر با حرف جرّ آورده شود ، يا به باب افعال وتفعيل برود تا متعدّى گردد ، چنانچه در «شرف» گفتيم ، وبيانش خواهد آمد ، واز جهت صيغه سازى در اصل «خوف» بود ، عمل شد درباره اش آنچه در «قول» گفتيم ، و «خفن» در اصل «خوفن» بود ، كسره عين الفعل به فاء الفعل نقل گرديد ، پس التقاء ساكنين شد ، عين الفعل ساقط گشت ، «خفن» شد ، ومخفى نماند كه صورت نه صيغه اخير ماضى مجهول اجوف ثلاثىّ مجرّد با معلومش يكى است ، ولى در اصل مختلف هستند ، وتشخيص آنها در ضمن كلام با قرينة است.
ودر معتل اللام واوى مفتوح العين ميگوئى : دعى ، دعيا ، دعوا ، دعيت ، دعيتا ، دعين ، دعيت ، دعيتما ، دعيتم ، دعيت ، دعيتما ، دعيتنّ ، دعيت ، دعينا ، «دعى» يعنى : خوانده شد ، در اصل «دعو» بود ، واو بمناسبت كسره ماقبل قلب به ياء گشت ، «دعى» گرديد ، واعلالش فقط حذف لام الفعل است از صيغه جمع مذكّر غائب ، و