رسيده ، اكثر عجزه ومساكين گيلان از بدعتهاى او به فغان واز دست تعدّى او به جان آمده بودند ، تنبيه وتأديب او از لوازم امور سلطنت وجهانبانى ومتحتّمات مهامّ خلافت وكشورستانى بود. لا جرم جمعى از عساكر را جهت دفع شرّ او مأمور ساخته ، به گيلان فرستاديم.
مومى إليه از بيم جان خود در كشتى نشسته به شروان رفت. واجب بود كه حقيقت حال او ونسبتى كه با اين سلسله دارد به عرض بندگان اعلى حضرت جمجاه گردون بارگاه ، ظلّ إله ، رسانيده [شود]. لهذا قبل از اين ، عمدة الأعاظم ، سيّدى بيگ ايشيك آقاسى ، جهت عرض اين مقدّمات به سدّه سنيّه وعتبه عليّه پادشاه جهان پناه فرستاده بوديم. حالا نيز رفعت پناه ، عمدة الاعيان ، عليخان بيگ ايشيك آقاسى ، را روانه آستان فلك آشيان ودرگاه آستان نشان نمود.
از حسن راى صواب نما مترصّد است كه چون در بدايت حال متوجّه [اتمام امر خير] مهمّ سعادت فرجام مصالحه ومعاهده شده اند ، در نهايت كار هم در استحكام واشتداد اين امر ميمنت انجام توجّه مبذول داشته ، نگذارد ، كه به سخن ارباب غرض وعناد واصحاب فتنه وفساد ، خلل به اركان شديد الأركان صلحى كه به يمن صلاح واهتمام ايشان ومحض لطف وعنايت پادشاه اسلام مؤكّد ومشيّد گرديده واقع شود. واگر احيانا كسى خواهد كه سخن مخلّى مذكور سازد ، به نوعى ، كه از كمال دانش وفرط بينش آن صالح فضل وكمال زيبد وسزد ، سدّ باب حكايات غرض آميز اهل شين فرمايند. تا رعاياى متوطّنه محالّ وبلاد طرفين وكافّه خلائق وسكنه امصار ثغور جانبين ، از روى اطمينان خاطر وجمعيّت حواسّ باطن وظاهر ، به دعاى دوام دولت وسلطنت ابدىّ الاتّصال ، ونظام شوكت وحشمت پادشاه والاجاه ثريّا منزلت وبه ذكر خير آن افادت پناه قيام واقدام نمايند.
ودر اين وقت فرصت ، عليخان بيگ ، مومى إليه را به سعادت احراز بساط بوسى اعلى حضرت پادشاه گردون بارگاه ، جمجاه سكندر سپاه ، رسانيده ، حقيقت حال را معروض گردانيده ، رخصت معاودت مشار إليه حاصل خواهند كرد.
چون وثوق كلّى بر حسن صلاح كيشى وحقّانيّت مصلحت انديشى ، وتأدّب آن