حمل كسب تأنيث از مضاف إليه كه امانت است كرده است.
وحمل امانت به قانون «علم لغت» دو احتمال دارد :
[احتمال] أوّل ، آنكه به معنى خيانت وتضييع امانت وتقصير در اداى آن بوده باشد ، چه خيانت سبب آن مى شود كه امانت در ذمّت خائن ثابت ومستقر شده ، هميشه ذمّت همّت او حامل آن امانت بوده باشد ، مانند مركوب كه حامل راكب است ، بر خلاف اداى امانت كه منشأ آن است كه ذمّت امين برى وفارغ باشد. به اين اعتبار خائن در امانت را حامل آن گفته اند. وبنا بر اين مسلك ، مراد از امانت معروضه بر آسمانها وزمين وكوهها وجميع مخلوقات غرض وغايتى است كه هر مخلوقى از براى انجام متعلّق ايجاد وداخل دايره نظام وجود شده است.
ومحصّل المعنى : آنكه آسمان وزمين وكوه ودشت وهر مكوّنى كه در دايره تكوين وايجاد داخل است در امانتى كه به استعداد مادّه وذمّت هويّت او سپرده شده است. وآن مصلحتى كه به استعداد مادّه وذمّت هويّت او سپرده شده است. وآن مصلحتى است از مصالح تماميّت نظام كل ، كه به وجود آن مكوّن منوط ومربوط ، وغايت ايجاد او اتمام آن مصلحت واسباغ آن كمال بوده ، تقصيرى ننموده حمل آن امانت ، يعنى خيانت در اداى آن ، به هيچ وجه نكرده است ، إلّا انسان كه خلقت او از براى تكميل قوّتى نظرى وعملى وعلم به حقايق موجودات وانصراف از ظلمات عالم هيولى واتصال به انوار عقليّه عالم ملكوت اعلى وانخراط در سلك برره ملائكه مقرّبين بوده است ، تا به استكمال جوهر ذات واستجماع واستحصال كمالات ملكات ، نسخه جامعه عوالم وجود شده ، در انتهاى سلسله عود منزلت عقول فعّاله در ابتداى سلسله بدو حاصل نمايد.
واين درجه عاليه ومرتبه متعاليه امانت عنايت سابغه ربوبى وحكمت بالغه إلهى است كه به ذمّت قابليّت حقيقت كامله بشرى وقوّت جامعيّت نفس ناطقه انسانى سپرده ، واو در حمل اين امانت ، يعنى در اداى آن ، خيانت ورزيده.
زبان مسألت از مواظبت ورد (رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها) ، (النساء ، ٧٥) كه كنايت از قلمروى هيولاى عالم كون وفساد است كوتاه وكشيده داشته ، جوهر ذات