مرضيّه (أَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ) گرديده ، از خلوص عقيدت وخير خواهى كه از مهبّ (رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللهَ) وزيده ، به اهداء آنكه موجب مسرّت خواطر حواشى محفل فلك تزيين ومجلس بهشت آيين بود ، ساحت منير شاهانه وعرصه مستنير پادشاهانه از غبار تندباد ارباب فساد تصفيه تمام يافت ، وروابط طرفين وعلاقه جانبين از آن در اهتزاز آمده ، نزهت فزاى فضاى دلگشاى خواطر زكيّه گرديده ، به نظر اكسير تأثير همايون ما رسيد ، وبر جميع آنچه در حيّز تقدير ومكان تسطير گرفته بود اطّلاع حاصل شد.
وشرحى چند كه در باب «خان احمد گيلانى» ونسبت نقض عهد به وكلاى ذى شأن اعلى حضرت خاقان سليمان مكانى نگاشته كلك خجسته سلك گشته بود ، جواب هريك را بر سبيل اجمال طوطى قلم شيرين زبان كه مترجم اصول أمّهات كون ومكان است در حيّز بيان آورد.
أوّلا ، آنچه در وادى حسب ونسب مشار إليه ومحبّت اهل بيت ونسبت دودمان والامكان خاندان طيّبين وطاهرين كه قوائم احترام ايشان از جواهر گرانبهاى (قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى) ترصيح پذيرفته وبنيان والامكان اعزازشان به موجب «إنّي تارك فيكم الثّقلين» ارتفاع يافته ، مرقوم فرموده اند.
بر ضمير افاضت تنوير مخفى وستير نيست كه چون كسى خود را نسبت به خاندان نبوّت وولايت نمايد واجب ولازم است كه با خلايق وعباد الله وكافّه رعايا ، كه ودايع خالق البرايااند ، به قوانين مستقيمه شرع مبين وسنّت سنيّه حضرت سيّد المرسلين ٦ ، عمل نموده ، نه آنكه از مسلمانان به طريقى كه از مجوس وكفّار جزيه مى گيرند زر ستاده ، نام آن را «سره زر» نهد ودختران مسلمين را به كنيزى برده «گيله» نام كند ، ومحدث انواع ظلم واقسام ستم گردد.
وبا وجود اين حالات ، در ازاء حقوق تربيت ورعايت كه از اين دودمان ولايت نشان يافته بود وبر عالميان اظهر من الشّمس است وگلستان مطالب ومآربش از جويبار احسان ومكرمت شاهانه سرسبز وشاداب گرديده ، از اقران وهمگنان به مزيد عواطف خسروانه وخلعت سامى نامى مصاهرت وقرابت امتياز واختصاص