در توجّه زيارت وطواف اهمال نمودن همانا كه دليل بر ضعف ايمان واسلام اوست وجنود نفوس امّاره اش به اغواى شياطين ستمكاره قدر جواهر انعامات بيكران پادشاهى وعنايات بى پايان شاهنشاهى وتوفيقاتى كه او را روى نموده بودند ندانسته ، طوائر ملاعبات نفسانى ومتابعات قواى جسمانى را بر اغصان اشجار هواپرستى جاى داده وبه نغمات آرزوى ملاهى دنيوى از استماع اصوات معجز آيات طوطيان شكرستان مخاطبات آسمانى بازمانده.
بى امر وفرمان قضا جريان خاقانى از دار السّلام بغداد ، صينت عن الفتنة والفساد ، فرار نموده ، متوجّه جانب شروان گشته ، كه شايد از آنجا به جانب بخارا تواند رفت ، كه در درگاه اعلى پادشاهى سخنان واهى او را مسموع نداشتند. در آنجا به تفكّرات باطله وخيالات فاسده وآميزش وامتزاج با مخالفان نايره فتنه وفساد را تواند اشتعال داد.
كفران نعمت دامنگير او گشته ، گرفتار پادشاهان سرحد گرديده ، همانا كه حقيقت حال او را به حاجبان درگاه عظمت واجلال عرض نموده اند ، يقين كه آنچه مقتضاى حميّت پادشاهانه است در باره او به عمل خواهد آمد.
[ثانيا] وآنچه در باب نقض عهد به منسوبان آستان خلافت مكان وگله از وكيلان ذى شان بارگاه سعادت نشان ، وتمثيل قصّه عمّار ياسر ٢ ، در كتاب شريف مندرج گشته بود. بر آن افادت وافاضت پناه مستور ومخفى وپوشيده ومختفى نماند كه چون در مفاوضه عليّه خاقانى وملاطفه سنيّه ظلّ سبحانى سفارش منثور ومنظوم ، كه در باب مشار إليه فرموده بودند ، منشيان فصيح البيان به وعده ووعيد اختتام داده ، با وجود اين حالت ، از اين جانب اسناد نقض عهد نه از مقوله اذعان نسبت آن به مقرّبان آن درگاه گيتى پناه بود كه باعث اعتراض تواند شد.
بلكه به واهمه آنكه اگر خان احمد ثمره مرادى از شجره مغروسه كه در شوره زمين آرزوى محال نموده به تحصيل مقدّمات منتجه به مخالفت فيما بين فائز گردد كه مطلب ومقصد اوست ، موجب نقض عهود مستمرّه ومخالف اوضاع مأهوله خواهد بود ، التماس آن شده بود كه وكلاى عالى شان رفيع مكان واحبّاى دولت كبرى واولياى سلطنت عظمى مضمون : (وَلا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكِيدِها) را